اجرایی کردن تصمیمات
به نام مهربان بخشنده، خدایی که همیشه کافی است
موثرترین راهکار برای اجرایی کردن تصمیمات
بارها ، تصمیماتی گرفتیم که خیلی مصمم به انجام آنها بودیم، چند روزی هم اون تصمیم را عملی کردیم اما ، در بین راه رها کردیم. مثلا بارها تصمیم گرفتیم باشگاه بریم یا شبها شام نخوریم یا پس انداز کنیم و… اما چه عاملی باعث میشد که علی رغم تمایل به اجرای آن ، بعد از مدتی به نقطه اول برگردیم؟
به طور مثال چندین بار تصمیم گرفتم از فردا ، صبح زود بلند شوم اما ، به محض شنیدن زنگ ساعت ، احساس میکردم تو اون لحظه دارم ، بزرگترین لذت زندگیم که ، خواب صبح بودرا ، از دست میدم. در اون لحظات درونم ، نیرویی بود که مرا متقاعد میکرد ، بیشتر بخوابم و خلاصه آنقدر ساعت را به تاخیر می انداختم که مثل روزهای قبل ، در ساعت معمول بیدار می شدم. اما در یک برهه از زمان که به کلاس های خودشناسی میرفتم، با صبح جادویی و نیروی آن آشنا شدم . یادمه قدرتی در من جاری شد که نیروی اون ، منو به راحتی بیدار میکرد. و من مدت زیادی این تجربه لذت بخش صبح جادویی را لمس کردم. در زمان دیگری از زندگیم ، یک چالش عاطفی بزرگ داشتم که مرا به شدت آزار میداد. از اونجایی که به هدایت قرآنی ، باور قلبی داشتم برای رهایی از این درد، از قرآن هدایت گرفتم . صفحه ای که باز شد آیه ای درباره موسی و درخواست پروردگار از موسی برای چله گرفتن و خلوت با خدا بود. درست یادم نیست چه سوره ای بود اما، پروردگار با این آیه به من راه رهایی از درد را نشان داد. همون لحظه وجودم پراز اشتیاق شد. شکرگزاری کردم و تصمیم گرفتم هر صبح ساعت پنج به مدت چهل روز ، به ملاقات خدا در خلوت سحر برم و مراقبه انجام بدهم. صبح همون روز با احساسی عالی بیدار شدم . یک صندلی توی بالکن گذاشتم . هوا تقریبا خنک بود و ستاره های زیبای شب ، هنوز در آسمان بودند. یک پتو روی خودم انداختم و اول به تماشای آسمان نشستم و بعد با چشمانی بسته ، مراقبه انجام دادم. یادمه لذتی عمیق و درونی را تجربه کردم و این قصه ، چهل سحرادامه پیدا کرد و نتیجه اون، آرامشی بود که به من باورهای الهی بخشید و نهایتا از اون چالش عبور کردم.
و سوال اصلی اینه که چرا با وجودی که در دو مقطع زمانی ، من یک تصمیم مشابه را گرفتم اما عملکرد من در هر موقعیت متفاوت بود و در تصمیم برای چله گرفتن، من توانستم تصمیمم را اجرا کنم و به نتیجه دلخواهم برسم ؟
جواب در، قدرت ذهن ما هست. ذهن، انسان را به دو علت مجبور به کاری میکند . ما در زندگی هر کاری که انجام می دهیم یا برای رسیدن به لذتی است یا برای رهایی از رنجی. در موقعیت دوم من، برای رهایی از رنجی که در چالش عاطفی داشتم و مرا آزار میداد، حاضر شدم برای رسیدن به لذت آرامش از خواب صبح و لذت اون خواب بگذرم . در این شرایط فشار ناشی از اون رنج ، به قدری زیاد بود که باعث شد به راحتی ، تصمیم خودم را اجرا کنم .
از زمانی که ما تصمیمی می گیریم تا لحظه اجرای آن، در ذهن ما یک مسیر عصبی تازه شکل می گیرد . اگر دلیل این تصمیم، لذتی است که می خواهیم به سرعت تجربه کنیم اون تصمیم را سریع تر انجام می دهیم. اما اگر زمان رسیدن به این لذت، زمان دورتری باشد، اون تصمیم را دیرتر عملی می کنیم .
مثالی از فرد سیگاری میزنم. افراد سیگاری به خوبی می دانند که کشیدن سیگار به سلامتی شون آسیب میزنه . ممکنه بارها تصمیم به ترک هم بگیرند اما تعداد کمی موفق به ترک می شوند. به این دلیل که لذت سلامتی را که بعد از ماهها یا سالها بهش برمیگردد را با لذتی که همون لحظه از کشیدن سیگار تجربه میکند ، مقایسه میکند و چون اصولا انسان ، به دنبال سریع ترین راه برای رسیدن به نتیجه هست ، برای همین، لذت لحظه ای سیگار را ،که زودتر به دست می آورد ، به لذت به دست آمدن سلامتی که دیرتر به دست می آید، ترجیح می دهد. و همین طرز فکر منجر به عدم اقدام برای ترک میشود.
همین فرمول در مورد کسانی که اضافه وزن دارند و تصمیم به گرفتن رژیم دارند یا کسانی که رفتارهای جنسی پرخطر دارند و تصمیم به ترک رفتار دارند هم، صدق میکند.
بر همین اساس گاهی برای فرار از دردی ، تصمیمی میگیریم. و در درون احساس اضطرار برای خروج از این شرایط میکنیم . و در این نقطه هست که برای تصمیم خود برنامه ریزی می کنیم و به سمت اقدام می رویم. البته قرار گرفتن در موقعیت فرار از درد یا رسیدن به لذت، و اینکه کدام اهرم به هر کس چگونه جواب میدهد یا کجا اهرم لذت و کجا اهرم رنج ، فعالتر میشود برای هر کسی متفاوت است و مستقیما به نظام ارزشی و باورهای فرد برمیگردد. به طور مثال جوان بیکاری که علی رغم تصمیم خودش و اطرافیانش برای پیدا کردن کار ، اقدامات ضعیفی داشته ، به محض اینکه میشنود مادرش به بیماری سختی مبتلا شده و سریع باید عمل شود و هزینه این عمل موجود نیست ، به سرعت به تکاپو می افتد و دنبال راهی برای نجات مادر و رهایی از این مشکل و تهیه پول میگردد. در نظام فکری این فرد، مادر و احترام به مادر یک ارزش به حساب می آید لذا نجات مادر، برایش یک اضطرار و تبدیل به یک ( باید) شده و او را به نقطه عطف میرساند . در این شرایط به آب و آتش میزنه تا کاری پیدا کند و هزینه درمان فراهم شود…
در وضعیت فرار از رنج، اگر ما یک نیاز فوری را احساس کنیم خیلی سریع تر تصمیمات خودمون را اجرا می کنیم . و اگر رفع این نیاز برای ما در اولویت نظام ارزشی نباشد، تصمیم مربوط به آن هم به تعویق می افتد.
سریع ترین راه حل برای اجرایی کردن تصمیمات
آنتونی رابینز میگه ، انسان میتونه آگاهانه برای رسیدن به نتایج بهتر، خودش را در موقعیت رنج و نقطه عطف قرار دهد. حتی تکنیک های ذهنی برای قرار گرفتن در شرایط ذهنی رنج آور در ( ان ال پی) وجود داره که به فرد کمک میکنه رنج ها و آسیبهای وضعیت موجود را درک کند تا مغزش برای رهایی از این وضعیت ، مسیر عصبی تازه بسازد و انرژی برای تصمیم و اقدام ، آزاد کند. لذا میتونی برای رسیدن به هر آنچه میخواهی ، دست به قلم شوی و همه رنجها و آسیبهایی که در حال حاضر بخاطر موندن در وضعیت فعلیت را تجربه کردی و نصیبت میشود را بنویسی . سپس از خودت سوال کنی حالا برای پایان دادن به این همه درد و سختی چه کارهایی باید انجام دهم؟ مغز و قلبت به تو پاسخ می دهند. با این روش تو خودت برای خودت ، مسیر عصبی و انگیزه تولید میکنی .
بهتره برای انجام کارهات ، همه دلایل درونی ات را بنویسی. از خودت بپرس ، چرا باید این کار را انجام بدم؟ چرا باید به این نتیجه برسم؟ و… هرچه دلایل بیشتری برا ی خودت مشخص کنی، ذهن تو برای تصمیم و اقدام ، بیشتر به تو خدمت میکند.
تکنیک دیگری هم برای اجرایی کردن تصمیمات وجود دارد. اینکه در ذهنت با توجه به ارزشهای زندگیت، جای اهرم رنج و لذت را تغییر بدی. برات یک مثال میزنم . یکی از فامیلهای من ، که مرد مهربان و مذهبی هست، برام تعریف میکرد که از اینکه مجبوره گاهی کمک همسرش ظرفهای غذا را بشوره ، حس بدی داشته و همیشه سعی میکرده از این داستان فرار کنه و بهانه می آورده یا حتی وقتی مجبور به شستن بوده این کار را با خشم و حال بدی انجام میداده. تا اینکه حدیثی میخونه و یک ارزش جدید در ذهنش خلق میشه. اون در خودش به این باور رسید که کمک به همسر در امر خانه داری ، ثواب بزرگی است و نزد خداوند رفتار شایسته ای است. به همین خاطر چون جلب توجه خداوند و به دست آوردن ثواب ، براش یک ارزش محسوب شد، از اون روز به بعد به ظرف شستن به چشم یک عبادت نگاه میکرد. و به نوعی رنج ظرفشویی را در ذهنش با لذت کسب ثواب و توجه پروردگار جابجا کرد. و حالا در اکثر مواقع خودش با اشتیاق ظرف ها را میشورد و در درون احساس رضایت میکند.
همه چیز به ذهن ما و نظام فکری و ارزشی ما برمیگردد . تغییر دیدگاه و تغییر در نظام ارزشها، به ما قدرت تغییر میدهد.
حالا در حوزه های مختلف زندگیت ، برای تصمیم گیری از این تکنیکهای بی نظیر استفاده کن. تصمیمی را که میگیری روی کاغذ بنویس. از خودت بپرس ، با این تصمیم چه نتایج لذت بخشی نصیبم میشود. اگر این تصمیم را اجرا نکنم ، چه رنجهایی متحمل میشوم و چه آسیبهایی می بینم ؟ چه چیزهایی از دست میدهم؟ با این سوالات، اهرم رنج و لذت را که اهرم قدرتمندی برای اقدام گرایی است فعال میکنی و به راحتی میتونی با اقتدار برای زندگیت ، برنامه ریزی کنی.
همیشه به خاطر داشته باش که پروردگار نیروی عظیمی به ما بخشیده که در صورت باور به این نیرو ، اراده میکنیم و خلق میشود. خداوند را بابت همه قدرتهای الهی مون سپاسگزار باشیم. ایمان داشته باش قدرت حقیقی یک انسان ، به قدرت تصمیمات او متصل است . امیدوارم با یاری از پروردگار همیشه ، از زندگیت لذت ببری و ارزشمندتر زندگی کنی. عاشقتم.
دیدگاهتان را بنویسید